۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

فاصله تا خدا

در اتاق من به جز یک پرده کوتاه نیست
اولین مهمان من هر شب کسی جز ماه نیست

یک کتاب حافظ و سهراب و یک مسواک سبز
در اتاق من خبر از درس و دانشگاه نیست

یک در چوبی به داخل پنجره رو به حیات
شیشه این پنجره جای بخارآه نیست

صفحه شطرنج خالی روی دیوار اتاق
که در آن رخ هست اما فیل و اسب و شاه نیست

آینه در گوشه ای تصویر من در گوشه اش
کار او بد نیست اما آنچنان دلخواه نیست

در اتاقم نورهست اما بگویم از صدا
گاه هست و گاه پچ پچ ، گاه خالی،گاه نیست

به سرم افتاده سقف خانه را پاره کنم
تا خدا جز چند متری رو به بالا راه نیست


1 نظر:

dash iman گفت...

اگه مصرع اول بیت آخر به جای: به سرم... بشه: در سرم... شعر تبدیل میشه به یه سوپرشعر

ارسال یک نظر