۱۳۹۰ خرداد ۱۳, جمعه

ازم تنهاییامو پس گرفتی

ازم تنهاییامو پس گرفتی

منو از بی کسی آغاز کردی

امیدِ اولم بودی و آخر

توپای عشقو اینجا باز کردی



تو لبهامو به خنده می رسونی

اگه حتی بجز ماتم ندارم

به دادم میرسی وقتِ سکوتم

زیادم میکنی تا کم نیارم



چشام ترسیده بود از بی پناهی

تمومِ گریه هامو خنده کردی

چقد ترسیده بودم...تا رسیدی

بین بازم منو شرمنده کردی



میدونم آخرِ این قصه خوبه

ببین این ماه چیزی کم نداره

اگه تو سرنوشتو می نویسی

دیگه هیچ اتفاقی غم نداره