۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

فاصله تا خدا

در اتاق من به جز یک پرده کوتاه نیست
اولین مهمان من هر شب کسی جز ماه نیست

یک کتاب حافظ و سهراب و یک مسواک سبز
در اتاق من خبر از درس و دانشگاه نیست

یک در چوبی به داخل پنجره رو به حیات
شیشه این پنجره جای بخارآه نیست

صفحه شطرنج خالی روی دیوار اتاق
که در آن رخ هست اما فیل و اسب و شاه نیست

آینه در گوشه ای تصویر من در گوشه اش
کار او بد نیست اما آنچنان دلخواه نیست

در اتاقم نورهست اما بگویم از صدا
گاه هست و گاه پچ پچ ، گاه خالی،گاه نیست

به سرم افتاده سقف خانه را پاره کنم
تا خدا جز چند متری رو به بالا راه نیست


۱۳۸۸ اسفند ۶, پنجشنبه

.....................

از دیروز که شنیدم بد جوری به هم ریختم... آخه خدا این چه وضشه؟؟؟... بابا کجای تاریخ این مردم بدبخت گناه کردن که بی خیالشون نمیشی؟؟
بابا درسته که اون همه آدمی که بی گناه کشته شدن رو نمی شناسم؟؟ درسته که این حدود 100 نفر آدمی که زندان هستند رو از نزدیک ندیدم ... درسته که .... اما خداوکیلی دیگه این یه نفر رو از نزدیک میشناسم که! این یکی رو دیگه قبول نمی کنم که بهش انواع و اقسام برچسب ها رو بزنن... این یکی دیگه دوستمه می دونم که هیچی تو دلش نیست!! می دونم نه با کشورهای خارجی ارتباط داره و نه مزدور داخلیه... بابا فقط می خواد کشورش درست شه!! آباد و آزاد
مگه همینا نبودن که تو کتابای ابتدایی شون می گفتن دست در دست هم دهیم به مهر ...
(عین خیالشونم نبود که بابا اگه دست در دست هم بدیم پس محرم و نامحرم چی میشه شایدم فکرشو کرده بودنو قرار بود با یه صیغه همه چیزو درست کنن)
خوب ما هم می خوایم همین کارو کنیم!! بابا چرا هیچکس به داد ما نمی رسه چرا تا صدامون در میاد انواع و اقسام حکم ها رو برامون می برن؟؟؟
تو هم انگار نه انگار (که همه کاره ای و باید جلوشونو بگیری) بابا پس کی خشمتو نشون می دی؟؟؟ کی ما مزه عدالتتو می چشیم؟؟؟ کی؟ کی؟ ؟؟؟؟
(آشفته نوشتم چون آشفته ام)

۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

اعتراف

بازم گند زدم به یه سال زندگیم...نمی دونم این چندمین باره که برای یه سستی کوچیک دوباره گند می خوره به همه برنامه های زندگیم. اما می دونم اولیش وقتی بود که به جای آی تی مهندسی شیمی اومدم!!! همین دلیل کافیه که بارها و بارها تو ادامه تحصیل این رشته لعنتی گند به زنم. فعلا

۱۳۸۸ بهمن ۲۳, جمعه

دیشب تو خواب

دیشب خواب تو را دیدم ، چه رویای پر شوری
انگار که توی خواب دیدم که سالها از من دوری

تو را توی باغی دیدم که سر تا سر خزان بود
هزاران چشم پر ز اشک به طاق آسمان بود

مثال عکس قرص ماه میون آب نشستی
تا دست بردم بگیرمت پر چین شدی شکستی

آه ای فلک نفرین به تو ببین چه می کشم من
جدا از آن مهر آفرین میون آتشم من