در اتاق من به جز یک پرده کوتاه نیست
اولین مهمان من هر شب کسی جز ماه نیست
یک کتاب حافظ و سهراب و یک مسواک سبز
در اتاق من خبر از درس و دانشگاه نیست
یک در چوبی به داخل پنجره رو به حیات
شیشه این پنجره جای بخارآه نیست
صفحه شطرنج خالی روی دیوار اتاق
که در آن رخ هست اما فیل و اسب و شاه نیست
آینه در گوشه ای تصویر من در گوشه اش
کار او بد نیست اما آنچنان دلخواه نیست
در اتاقم نورهست اما بگویم از صدا
گاه هست و گاه پچ پچ ، گاه خالی،گاه نیست
به سرم افتاده سقف خانه را پاره کنم
تا خدا جز چند متری رو به بالا راه نیست
اولین مهمان من هر شب کسی جز ماه نیست
یک کتاب حافظ و سهراب و یک مسواک سبز
در اتاق من خبر از درس و دانشگاه نیست
یک در چوبی به داخل پنجره رو به حیات
شیشه این پنجره جای بخارآه نیست
صفحه شطرنج خالی روی دیوار اتاق
که در آن رخ هست اما فیل و اسب و شاه نیست
آینه در گوشه ای تصویر من در گوشه اش
کار او بد نیست اما آنچنان دلخواه نیست
در اتاقم نورهست اما بگویم از صدا
گاه هست و گاه پچ پچ ، گاه خالی،گاه نیست
به سرم افتاده سقف خانه را پاره کنم
تا خدا جز چند متری رو به بالا راه نیست