۱۳۸۸ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

خربازی!!!


هرگز نشد بیای پیشم بگیری دستای منو

بدونی من عاشقتم گوش کنی حرفای منو

تو بی وفا بودی ولی اون که برات میمرد منم

تا زنده ام دوست دارم اینه کلام آخرم

من که نتونستم تو رو یه لحظه تنها بذارم

تو سردی فاصله ها بگم که دوست ندارم

دلم می خواد همین یه بار اشکامو پنهون نکنم

باور کنی تو رو می خوام غربتُ زندونی کنم

میرم به شهر خاطرات غرق بشم توی نگات

دیوونه وار فدات بشم بمیرم من واسه چشات

اما هنوز فاصله مون دور ُِدست من جداست

ترانه سکوت من تو بغض آخرم رهاست

کاشکی می شد فقط یه بار بیای بگی که دوست دارم

تو چشم من نگاه کنی بگی که عاشقت منم

0 نظر:

ارسال یک نظر