۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

دوستت دارم ها ... آه ه ه .. چه کوتاهند

دوستم داشته باش
بادها دلتنگند ... دستها بیهوده ... چشمها بی رنگند
دوستم داشته باش
شهرها میلرزند ... برگها میسوزند ... یادها می گندند
بازشو تا پرواز ... سبزباش از آواز ... آشتی کن بارنگ ... عشقبازی با ساز
دوستم داشته باش
سیبها خشکیده ... یاسها پوسیده .. شیر هم ترسیده
دوستم داشته باش ... عطرها در راهند
دوستت دارم ها ... آه ه ه .. چه کوتاهند
دوستت خواهم داشت
بیشتر از باران ... گرمتر از لبخند ... داغ چون تابستان
دوستت خواهم داشت
شادتر خواهم شد ... ناب تر روشن تر بارور خواهم شد
دوستم داشته باش ... برگ را باور کن ... آفتابی تر شو ... باغ را از برکن
خواب دیدم در خواب ... آب آبی تر بود
روز پر سوز نبود ... زخم شرم آور بود
خواب دیدم در تو ... رود از تب میسوخت
نور گیسو میبافت ... باغچه گل میدوخت
دوستم داشته باش ... دوستم خواهم داشت

0 نظر:

ارسال یک نظر